مشرق--- 1-«خانم ها و آقايان! مي دانيد امروز چه روزي است»؟ اين پرسشي بود كه دكتر جليلي مسئول تيم هسته اي كشورمان در آغاز يكي از نشست هاي كاري اجلاس بغداد از نمايندگان 1+5 پرسيد. سوال غيرمنتظره بود و اعضا و نمايندگان تيم هاي مذاكره كننده 1+5 كه نمي دانستند اين سوال چه ربطي به موضوع مذاكرات دارد، با تعجب پاسخ دادند «امروز چهارشنبه 23 مي 2012 است» و دكتر جليلي گفت « و سوم خرداد، يعني دقيقا همان روزي كه 30 سال پيش خرمشهر را از اشغال عراق دوران صدام آزاد كرديم» و سپس توضيح داد كه چگونه در آن جنگ 8 ساله كشورهاي متبوع گروه 1+5 و همه قدرت هاي ريز و درشت در دنياي بلوك بندي شده آن روزها، با تمامي تجهيزات و ماشين هاي جنگي و سياسي و تبليغاتي خود به حمايت از صدام وارد كارزار شده بودند، تانك هاي لئو پارد آلماني، چيفتن هاي انگليسي، موشك هاي اگزوسه و جنگنده هاي ميراژ و سوپراتاندارد فرانسوي، هواپيماهاي ميگ و موشك هاي اسكادبي روسي، بمب هاي شيميايي آلماني و انگليسي، موشك هاي سايدبايندر و هواپيماهاي آواكس آمريكايي، دلارهاي سعودي و كويتي و اماراتي و... در اختيار رژيم بعثي صدام بود و ما به قول حضرت امام راحلمان(ره) تنهاي تنها بوديم ولي مي بينيد كه آن عقبه سخت و نفس گير را با پيروزي پشت سر گذاشته ايم و امروزه صدام كجاست؟ و ما در كدام نقطه ايستاده ايم؟... امروز در سالروز آزادي مقتدرانه خرمشهر و درحالي كه حاكميت عراق به مردم مظلوم آن و دوستان استراتژيك ما بازگشته است در قصر صدام با شما به مذاكره نشسته ايم» دكتر جليلي در ادامه مي گويد؛ « آن روزها كه همه دنيا در يكسو و ايران اسلامي در سوي ديگر ايستاده بود، تسليم زورگويان غربي و شرقي و حاميان منطقه اي آنها نشديم بنابراين نبايد انتظار داشته باشيد امروز كه در اوج اقتدار هستيم به كسي باج بدهيم و در مقابل خواسته هاي غيرقانوني و زورگويانه آنان تسليم شويم- نقل به مضمون»
2- «برتراند راسل» فيلسوف بلندآوازه انگليسي مي گويد « از حماقت كساني تعجب مي كنم كه در ميان دهها راه پيش روي، دقيقا همان راهي را انتخاب مي كنند كه بي نتيجه بودن آن را بارها آزموده اند. نمي دانم چرا اصرار دارند كه اشتباهات خود را تكرار كنند؟!» و «برتولت برشت» نمايشنامه نويس و شاعر معروف آلماني، از قول بازيگر نقش اول يكي از نمايشنامه هاي خود مي گويد «شرم آور است! چرا هنوز نفهميده ايد كه؛ مي توان به يك نفر براي هميشه دروغ گفت و مي توان براي يك بار به همه دروغ گفت! ولي هرگز نمي توان براي هميشه به همه دروغ گفت».
چالش هسته اي ايران اسلامي با 1+5 و پيش از آن با تروئيكاي اروپايي -آلمان، فرانسه و انگليس- اگر چه نزديك به ده سال به درازا كشيده است ولي بايد توجه داشت كه در فاز اول اين چالش از اجلاس اكتبر 2003 تهران تا اوت 2005 تمامي فعاليت هاي هسته اي خود را به طور داوطلبانه و به منظور اعلام شده «اعتمادسازي» براي حريف به حالت تعليق درآورده بوديم و طرف مقابل با ترتيب نشست هاي پي در پي به فرصت سوزي مشغول بود. در فاز اول، از آنجا كه فعاليت هسته اي كشورمان به تعليق درآمده بود، فرصت سوزي به نفع حريف و به زيان جمهوري اسلامي ايران رقم مي خورد. اما، از اوت 2005 كه با راه اندازي كارخانه UCF اصفهان و علي رغم تهديدهاي مكرر، به تعليق ها پايان داديم و فعاليت چرخه هاي به تعليق درآمده را يكي پس از ديگري از سرگرفتيم، روند امور به نفع جمهوري اسلامي ايران ورق خورد. در اين فاز كه از اوت 2005 آغاز شده و تاكنون ادامه دارد، فرصت سوزي به زيان حريف بوده و هست. چرا كه بي اعتنا به قطعنامه هاي غيرقانوني شوراي امنيت سازمان ملل و تحريم هاي يكجانبه آمريكا و اتحاديه اروپا نه فقط به فعاليت هسته اي صلح آميز خود تحت نظارت مستقيم آژانس ادامه داده ايم بلكه به پيشرفت هاي خيره كننده و براي حريف باور نكردني فراواني نيز دست يافته ايم.
آمريكا و متحدانش بعد از آن كه تحريم ها را بي اثر- و يا بسيار كم اثر- ديدند و از سوي ديگر با انقلاب هاي اسلامي منطقه، بحران هاي سنگين اقتصادي در غرب، فروپاشي عقبه هاي استراتژيك خود در خاورميانه و شمال آفريقا، جنبش ضد سرمايه داري و 99 درصدي وال استريت، ناكامي در حمله نظامي به عراق و افغانستان، شكست اسرائيل به عنوان پايگاه نظامي خود در جنگ 33 روزه و 22 روزه و ده ها بحران سنگين ديگر روبرو شدند، به ناچار- تاكيد مي شود كه به ناچار و نه به ميل و اختيار- مذاكرات 1+5 با ايران اسلامي را كه بيش از 15 ماه متوقف شده بود از سر گرفتند ولي برخلاف انتظار- و شايد هم با پيش بيني احتمالي و نه قطعي- در دو اجلاس اسلامبول2 و بغداد با ديوار غيرقابل نفوذي روبرو شدند كه تيم هسته اي ايران به نمايندگي از ملت مسلمان و مقاوم اين مرز و بوم، پيش روي آنها كشيده بود.
3- مروري هرچند گذرا- به دو اجلاس «اسلامبول2» و «بغداد» و ارزيابي مسائل پيراموني آن- نظير بحران هاي شكننده اي كه حريف با آن روبروست و مختصات نقطه اي كه امروزه جمهوري اسلامي ايران در عرصه داخلي و منطقه اي بر آن ايستاده است، به وضوح و بي آن كه خلاف و گزافي در ميان باشد، از دست بالا و موقعيت برتر كشورمان در چالش هسته اي نزديك به ده ساله با حريف حكايت مي كند.
بنابراين به آساني مي توان نتيجه گرفت- و دشمن نيز انكار نمي كند- كه مذاكره نياز حريف است و براي تامين اين نياز بايد امتياز بدهد. اين دو معادله هيچ «مجهولي» ندارد و دست بالاي ايران اسلامي از آينده اي روشن و بستري بي دست انداز- و يا كم دست انداز- خبر مي دهد كه حاصل مقاومت سرسختانه و هوشمندانه در چالشي نزديك به ده ساله است. اما در اين ميان آمريكا و متحدانش دست به تقلب زده و تلاش مي كنند، موقعيت متزلزل خود را با بهره گيري از يك ترفند دوسويه داخلي و خارجي جابه جا كنند!
يك سوي اين ترفند دوسويه، تهديدهاي بيروني است كه مقامات آمريكايي و اسرائيلي با استفاده از ماشين تبليغاتي خود دنبال مي كنند و سوي ديگر آن، پمپاژ توهمي است كه ستون پنجم دشمن با شاخك هاي اقتصادي و سياسي خود در داخل كشور ماموريت انجام آن را برعهده دارد. درباره پوچ بودن تهديدهاي بيروني، پيش از اين نوشته ها و گزارش هاي مستندي داشته ايم كه بازخواني دوباره آن بيرون از محدوده اين نوشته محدود است. اما در داخل كشور، جريان مرموز و بعضا شناخته شده اي را مي توان ديد كه با بهره گيري از كم توجهي مسئولان و مراكز مربوطه و يا سرگرم بودن آنان به چالش هاي- به قول حضرت آقا- ناموجه به جان ملت افتاده اند و در اقدامي هماهنگ با مديران و كارفرمايان بيروني خود، از يكسو تلاش مي كنند آينده و سرنوشت اقتصادي كشور را به نتيجه مذاكرات جمهوري اسلامي ايران با 1+5 گره بزنند و از سوي ديگر به قول «جين شارپ» و «بروس جنكينز» در كتاب «ضد كودتا»، براي آن كه ادعا و توهمي كه پراكنده اند را واقعي! جلوه دهند سايه اي هرچند مجازي را از واقعيت به نمايش مي گذارند. اين جريان مرموز- كه ناشناخته نيست- با بهره گيري از يك شبكه مافيايي، قيمت اجناس، كالا و خدمات مورد نياز مردم را متناسب و همسو با شاخه بيروني ترفند ياد شده، دست كاري مي كند و در اين ميان آنچه تاسف آور است اين كه انگار نه انگار مسئولان و مراكز اقتصادي، اطلاعاتي و امنيتي كشور براي مقابله با اين ترفند دوسويه دشمن و قطع شاخك هاي داخلي آن- كه شناخته شده هستند- وظيفه اي برعهده دارند!
بعد از صدور قطعنامه 1929، واشنگتن پست نوشت، اين قطعنامه نمي تواند تاثيري در مبادلات اقتصادي ايران داشته باشد و خانم هيلاري كلينتون در پاسخ به خبرنگار وال استريت ژورنال كه نظرش را درباره اين نوشته واشنگتن پست پرسيده بود گفت؛ مي پذيرم كه در دنياي كنوني و در اقتصاد باز جهاني، تحريم كشوري با گردش پولي سالانه صدها ميليارد دلار و حضور رقباي تجاري آسان نيست ولي صدور اين قطعنامه مي تواند در نگاه مردم ايران نسبت به آينده اقتصادي و معيشتي خود موثر باشد و زمينه همراهي مسئولان ايران با «نرم هاي بين المللي»- بخوانيد كوتاه آمدن از حق ملت و باج دادن به آمريكا و متحدانش- را فراهم آورد!
در اين باره گفتني هاي ديگري هست.
حسين شريعتمداري
کد خبر 124280
تاریخ انتشار: ۹ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۱:۲۹
- ۳ نظر
- چاپ
اين جريان مرموز- كه ناشناخته نيست- با بهره گيري از يك شبكه مافيايي، قيمت اجناس، كالا و خدمات مورد نياز مردم را متناسب و همسو با شاخه بيروني ترفند ياد شده، دست كاري مي كند و در اين ميان آنچه تاسف آور است اين كه انگار نه انگار مسئولان و مراكز اقتصادي، اطلاعاتي و امنيتي كشور براي مقابله با اين ترفند دوسويه دشمن و قطع شاخك هاي داخلي آن- كه شناخته شده هستند- وظيفه اي برعهده دارند!